متاع کفر و دین بی مشتری نیست
صادق دهقان
نام «شعر پُستمدرن» را حتما شنیدهاید. چسباندن صفت «پُستمدرن» به قالبهای شعری، به صورت جدّی از دهه 1370 خورشیدی در ایران آغاز شد. البته در گذشتهها هم کسانی، شعرهای خود را چنین خوانده بودند. به جز شماری از سُرایندگان شعرهای آزاد که شعرهایشان را با چنین صفتی معرفی میکردند، چند تن از کهنسُرایان جوان هم با در انداختن برخی نوآوریها در غزل، آن را در چنین خطی راندند و با انواع نامگذاریها ـ که خود مینامیدند یا دیگران به آن نام میخواندند ـ خواستند از همقطاران نوگرای خود پس نمانند. آن زمان، هنوز اینترنت در کار نبود تا با جستوجویی عادی بتوان به منبعهای متعدد دست اول یا چندم رسید. مجلههای ادبی کم و بیش نفس میکشیدند، ولی دستیابی به همانها هم چندان آسان نبود. کتاب هم یا در کتابفروشی نبود یا اگر بود، با توانمندی جیب خریداران جوان سازگار نبود یا در کتابخانه هم یافت نمیشد. خلاصه، در قحطزار منابع، هر کسی به طریقی تاخت و تاز میکرد و بازشناسی سَره از ناسَره سختتر از اکنون بود.
آن زمان، افغانستان در آتش جنگ داخلی میسوخت و همه فعالیتهای ادبی و فرهنگی با سرفه تفنگ جنگسالاران و طالبان خفه شده بود. فعالیتهای فرهنگی و ادبی مهاجران افغانستانی، بیشتر در مشهد، قم و تهران و چند صباحی هم با حضور فرهنگیان تازهمهاجر از کابل، در پیشاور جریان داشت. نسیم نوگرایی هنوز به قلمرو ادبیات مهاجرت افغانستان در ایران نرسیده بود. در کلیت ماجرا نیز این بخش از ادبیات فارسی، همقدم جریان اصلی شعر فارسی در ایران یعنی شعر سنتی بود.
بیشتر وقتها که از یکی از پیشگامان شعر درباره نمونه شعرهایی میپرسیدم که در ردیف «پُستمدرن» خوانده میشدند؛ یا اظهار بیخبری میکردند یا با آگاهی یا بدون آگاهی، ریشخندش میکردند. «آوانگارد» خواندن این گونه شاعران، شمشیری دو لبه بود. خودشان، آن را لقب و صفت ممیّزه خود میشمردند و مخالفان همچون فحشی آبدار نثارشان میکردند. چنین رفتارهایی بر سرگردانی جوانهایی میافزود که تازه در فکر یافتن راه از میان دوگانه سنتی و آزاد بودند. آزادسرایی در دهه 1370 در میان جوانانی که در محفلهای رسمی شهرهایشان رشد میکردند، خریدار چندانی نداشت. سنت غالب در یدِ قدرت غزل بود، ولی غزلهای نو که گفتم برخی از سرایندگان یا هوادارانشان، آن را پُستمدرن یا آوانگارد میخواندند، کم کم در حال جذب جوانان بود.
در اواخر دهه 1370، از کسانی که در سلسله «پُستمدرن» میگنجیدند، کتابهایی را به امانت یافتم و خواندم و بعدها در آن سبک هم طبعآزمایی کردم، ولی در آن دوره، هیچ کس به درستی نمیدانست این شعرها چیستند و چه میخواهند و چه جایگاهی در ادبیات فارسی دارند.
دهه 1380، آغاز ناگهانی دورهای از نوگرایی در شعر فارسی مهاجرت و افغانستان بود که چند و چون آن، بحثی دیگر میطلبد. در همین دهه، اندک منابعی که به صورت مقاله در «کارنامه» یا دیگر نشریههای ادبی آن زمان چاپ میشد، کمی ابهامزدا بود، ولی از عطش دانستن در این زمینه فرو نمیکاست. انبوهی از شعرهای به اصطلاح «پُستمدرن» در این سو و آن سو منتشر میشد و وبلاگهای تازهبنیاد فارسی نیز بستری شده بودند برای گسترش این پدیده. البته دعواها و جنجالهای شدید بر سر با مفهوم یا بی مفهوم بودن این نوع شعرها در محفلهای ادبی و نشریهها و وبلاگها ادامه داشت. سرگردانی هنوز بود تا اینکه زمزمههایی شنیده شد به این مضمون که راه پویندگان طریق «پُستمدرن»، نادرست بوده است؛ چون مردم از این شعرها چیزی نمیفهمند. پس حالا باید شعرهایی گفت که مخاطبان عام نیز آن را بفهمند و با آن ارتباط برقرار کنند. این جریان تازه سر بر آورده را بعدها «جریان سادهنویسی شعر» یا «شعر سادهنویس» نامیدند که پرداختن به آن هم مجالی دیگر میخواهد.
هنوز جدال میان شاعران آزادسرای «پُستمدرن» و «سادهنویس» به صورتهای گوناگون ادامه دارد و متاع هر فرقه نیز کم و بیش خریدارانی دارد. سنتیسرایان یا غزلسرایان هم هنوز اندر خَمِ بگیر و نمانهای «ردیف» و «قافیه»های قدیمی یا نوآوریهای همان «پُستمدرن»خواندگان ماندهاند. گویا ادب فارسی درد «پُستمدرن» گرفته است و از آن هم رهایی ندارد. با این حال، هیچ پزشک و بیماری نمیداند ذات این درد چیست.
این همه مقدمه گفتم تا کتابی معرفی کنم در این زمینه. ما که سر لحاف ملا دعوا میکنیم، بهتر است اول بدانیم این درد یا همان شعر «پُستمدرن» از کجا آمده است، به کجا میرود و آمدنش بهر چه بود؟ «علی قنبری»، شاعری از نسل همان شاعران دهه 1370 با دغدغهای که برای معرفی درست این جریان داشته، به سراغ ترجمه کتابی در این زمینه رفته است. «جریان شناسی، معرفی و نمونه آثار شعر پُستمدرن»، کتابی است از پل هوور در 400 صفحه که نمونه شعرهای نسل بیت، مکتب نیویورک، شعر زبان، شعر اجرا، شعر گفتار، شعر فرافکنانه (بلک مونتاین) و همانندش را در آن میتوان یافت. مترجم مقدمهای کوتاه بر آن نوشته است و نویسنده در مقدمهای، توضیحاتی تقریبا ابهامزدا در این باره داده است. پنج یادداشت کوتاه هم درباره برخی از زاویههای زندگی این جریان به قلم آلن گینزبرگ، امیری باراکا، جان کیج، فرانک اُهارا، استیو ایونز و جنیفر مکسلی در پایان کتاب آمده است. بقیه کتاب به معرفی تک تک شاعران و بیان یک یا چند شعر از آنان اختصاص دارد.
اگر بخواهیم تعریفی از شعر پستمدرن بیان کنیم، شعری است بدون قطعیت. «در واقع، شعر پستمدرن، خود را فارغ از هر گونه مانیفست عرضه میکند و مؤلفهبندی و صورتبندی مطلق زبان ادبی در مورد آن مصداق پیدا نمیکند، اما ... میل به صورتهای فصلی، انشقاقی، باز و ناظر به داداییسم ... و موزاییکوارگی در تقابل با صورتهای عطفی و بسته، نداشتن قصد و هدف و پرداختن به پروسههای تصافی و اتفاقی و پیش نیاندیشیده، بینظمی و هرج و مرج و بیتوجهی به لفاظیها و مهارتهای کلامی، بیتوجهی به ویراست و تصحیح شعر، فراروی از مرزهای ژانریک و توجه به متنیت، میل به تفسیرزدایی و غلطخواهی و سیر در کهکشانی از دالها، پرداختن به وجوه شیزوفرنیک از قبیل بیربطگویی، پرش تفکر، حاشیهپردازی، واژهسازی، روانپریشی و روی هم رفته، عدم تعیّن... از مؤلفههای آن است». (ص 9)
امروزه بر خلاف دهه 1370، مقالههای متعددی در این زمینه به فارسی نوشته شده است که به آنها میتوان مراجعه کرد و چند و چون این جریان ادبی را شناخت. با این حال، شعرهای این کتاب با ترجمه خوشخوان قنبری به یک بار خواندن میارزد.
ـــــــــــــــــــــــــ
«جریان شناسی، معرفی و نمونه آثار شعر پُستمدرن»
نویسنده: پل هوور
برگردان: علی قنبری
ناشر: بوتیمار
سال چاپ: 1394
جای چاپ: مشهد
شمارگان: 1000 نسخه
تعداد صفحه: 400
قیمت: 22500 تومان