جان های روشن

صایب تبریزی گفته بود: «صبح، از جان‌های روشن یاد می‌آید مرا».

و نیما یوشیج می‌گفت:

یاد بعضی نفرات

روشنم می‌دارد ....

نام بعضی نفرات
رزق روحم شده است.
وقت هر دل‌تنگی
سویشان دارم دست
جرئتم می‌بخشد
روشنم می‌دارد.

حسین منزوی (1 مهر 1325)، زنده است با آن صدایی که همیشه در گوشم طنین‌انداز است و از هم‌کلاسی‌های افغانستانی‌اش در دانشگاه می‌گفت و شعر خواند پشت تلفن و گفت‌وگویم را برای مجله «فرخار» تا همیشه خاطره‌انگیز کرد. شعرهایش نیز همیشه پناه‌گاه خاطرنَژَندی‌هایم است.

منوچهر آتشی (2 مهر 1310) که دست‌خطش را به مِهر یادگار دارم و دیدار با او آرامش‌بخش بود و شعرش برای افغانستان در گوشه دفترم، ماندگار است و شعر دشوارخوانش، ظرافت‌هایی دارد خاص روح صحرایی‌اش.

محمدرضا شجریان (1 مهر 1319) که «رمضان»های خوب کودکی تا جوانی را پیش چشم می‌آورد و یاد ایامی که در شب‌های کویر با دوستان قدیم داشتیم و هنوز هم می‌توان با آوازش، لحظه‌‌های دل‌تنگی را تاب آورد.