در میانه نفاقی که سال­هاست از تعیین «عید» در افغانستان میان مریدان «ریاض» و «تهران» در افغانستان برخاسته است و تا حماقت باقی است، ادامه خواهد داشت، سخن حافظ،، مرجع عشق و رندی و خردورزی، حجت موجه ماست

روزه یک­سو شد و عید آمد و دل­ها برخاست

مَی ز خُم­خانه به جوش آمد و مَی باید خواست

توبه­ی زهدفروشان گران­جان بگذشت

وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

این چه عیبی است بدین بی خردی وین چه خطاست

باده­نوشی که در او روی و ریایی نبود

بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

آن­که او عالم سرّ است، بدین­ حال گواست

فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم

وآن­چه گویند روا نیست، نگوییم رواست

چه شود گر من و او چند قدح باده خوریم

باده از خون رَزان است، نه از خون شماست

این چه عیبی است کز آن عیب خلل خواهد بود

وَر بُوَد نیز چه شد، مردم بی­عیب کجاست؟

 

حافظ شیرازی